هدفون تو گوش، پياده زير بارون خيابونا رو زير پام له مي كردم و فكرامو يكي يكي چال. كسي نبود كه چترشو نشونم بده و بگه بيا اين زير كه خيس نشي. خواستم يه سيگار ديگه روشن كنم كه بنزين فندكم تموم شده بود. صداي موزيك هم يهو قطع شد. نيگا كردم باتري پلير هم تموم شده بود. خيس ِ خالي موندم بي اتيش و موزيكي كه نصفه تموم شده بود.
برچسبها: Rhapsody