یه رابطه ی مستقیم وجود داره بین موزیک گوش کردن و سیگار کشیدن، ریپیت شدن یه اهنگ هم نقش اصلی رو تو این رابطه داره، این جوری که هرچی زمان ریپیت شدن یه اهنگ بیشتر بشه سیگارای بیشتری هم دود میشه.
پ.ن: من اینو گفتم، حالا تو بیا بگو که سیگار ضرر داره.
برچسبها: Rhapsody
گاهی که دلگیرم، دل بریدم، از خیلی چیزها و کَسها، دلم میخواد برم بشینم رو همون صندلی ردیف اول 66، زل بزنم به جای خالی عکسی که پارسال همین موقعها رفت اون بالا؛ خودمو دلداری بدم که آدمهای خوب هستن، که گهگاه مثل دنبالهدار هالی، هر یه عالمه وقت یه بار یکیشون از جلوی چشمامون رد میشه...
برچسبها: This song is dedicated to....
صبح کله سحر که هنوز سگا هم شروع به پارس کردن نکردن هدفونو فرو می کنی تو گوشت و از خونه می زنی بیرون که خودتو به امتحان برسونی. تو حال خودتی که وسطای راه بوق ممتد یه ماشین حالیت می کنه که سر از کجا در اوردی. دور و ورت و نیگا می کنی، موزیک رو پاز می کنی و به مخت فشار میاری و سعی می کنی که یادت بیاد. اره! من امتحان داشتم و الان باید سر کلاس باشم ولی وسط خیابون چی کار می کنم؟
برچسبها: Rhapsody
روی صندلی ِعقب دراز کشیدم و چشمهامو بستم. زمزمهها و صداها و پستی بلندیهای جاده و افکاری که با هر سایهروشنی میآن، مکث میکنن و میرن.
برچسبها: Rhapsody
...فکر میکردم یه پریام. سفیدپوش. توی یه جنگل تیره و تار و وحشی گیر افتادم و اشباح و وسوسهها و فکرهای پریشون دورهام کردند. ولی من همه رو پس میزنم و راهم رو ادامه میدم....
برچسبها: Rhapsody
یه شب تا صبح که فقط یه نخ سیگار واست مونده و دیگه غیر همون یه نخ چیزی واسه از دست دادن نداری. تصمیمتو بگیر پسر. یه بار واسه همیشه تو زندگی سعی کن قیافه ی اونارو به خودت بگیری که مرد شدن. صدا میاد، صدای خورد شدن من. از درون، از داخل. نه! نه! این صدای پیانو نیس که میاد، صدای پای اویوِ ه. این پدسگ داره رو روان من راه میره. قدم هاشو محکم بر می داره، منظم و بی نقص. می شنوی صدای پاشو؟
برچسبها: Rhapsody
آقا اصلن وقتی این جناب باب دیلن میخونه No direction home, like a complete unknown, like a rowlingstone دلات میخواد تو ماشین نشسته باشی پشت فرمون، از اونطرف آفتاب بتابه تو ماشین یه جوری که یه نوار نورم اون درست کنه رو تنت که ضرب در بشه رو نوار کمربند ماشین، تو که عرق کردی شیشه ماشین رو داده باشی پایین و از این طرف باد بدوه تو صورتات و موهات، همینجوری گاز بدی تو جادهی خلوتی که هر از چندی چندتا درخت و آبادی اینور و اونورش پیدا میشه... بعد وقتی اون میخونه تو هم باهاش داد بزنی "نو دیرکشن هوم، لایک اِ کم پِ لیت آن نون، لایک اِ رولینگ اس تون...
برچسبها: Rhapsody
داری از شهری که دوست داری و آدمهایی که دوستتر داری دور میشی. آخرینعکسهای دورهمیها رو نگاه میکنی و با خودت فکر میکنی "کی دوباره...". یهو شارل آزناوو شروع میکنه به خوندن که:
Le soleil brille à plein feu
Mais je ne vois que tes yeux
La blancheur de ton corps nu
...
برچسبها: Rhapsody
دلم میخواست واسه اولین پستِ اینجا، همهی بچهها چیزی نوشته باشن.
منتها عیده و تعطیلات و گرفتاریهای دیگه و اینا.
اما خب، مهم اینه که بالاخره اینجا پس از کش و قوس فراوان راه افتاد.